واژه های دوگانه من؛ تقدیم توباد...

ساخت وبلاگ

خاطرات ورق خورده همیشه درذهن میگنجند و درکنار آنها داستانهایی

ساخته میشوند که گیج ات می کنند

سایه شومی از قوم ظاله دوره ات می کنند وتو جوانی ات را به باد

میدهی

همه چیزبه آسانی نابود میشود؛گاهی باید خون گریست،گاهی بی

دلیل حسرت!

چقدر _می سوزاند جگرم را، این طاله شوم زندگی!

حالا اسیرم ،اسیر واژه های گنگ کلمات که از میانشان خواهی جست

تنهایی ام را...سکوتی مرگبار بین همه چیز حکم فرماس انگار زمانه را

حوصله بسیار اس ومن اعداد را نمیدانم!

کوچه های کاه گلی امید را ؛که جستی یادی از من هم، بکن

بی شک آرزویش را داشته ام!

خاطره ها همیشه روشن اند وآینده مبهم وموهوم پشت هم تلنبار شدند

بی هیچ قاعده واساسی ...

پنجره را باز کن واز همان جا بگریز، دیگر تاب هیچ چیز درذهن نمی آید

ما دوتن چنان قد کشیده اییم که سرو راهمسایه ایم

راستی؟!!چن کلاغ را میشناسی تا خبرم را به تو بدهند چشمک

آسمانی دررخ باران...
ما را در سایت آسمانی دررخ باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0setaerehd بازدید : 147 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 15:48