وصیت...

ساخت وبلاگ

روزها وشبهای زندگی درگذراست وروزی سایه مرگ خودرابه هرشکلی

نشان میدهد.راستش رابخواهی ازمرگ هراسی ندارم من عاشقم

عاشق خیلی چیزهایی که تورااذیت میکند من ناآرامم اماباآغوش بازمرگ

رامیپذیرم .رفیق دوست داشتن برایم مقدس است فقط مراببخش که

نتوانستم خوبی هایم راباتوقسمت کنم .امشب حکمتها را کنارهم

گذاشتم وقلبم بدردآمدخدایا توآگاه ترازهرآن چیزی هستی که ما ازبودن

ونبودنش عاجزییم خدایاشکرمن اشکهایت رانخواهم دید وتوهم اشکهایم

رانخواهی دید با توآم رفیق!خداروشکرهیچ وقت درزندگیم اندیشه بدی

یاضررری به کسی نداشتم،فقط میخواستم به دیگری کمکی کنم اما

افسوس خودم روسالها ازیادبرده بودم حتی سلامتیم را...

شاید!حالا که مرگ کم کم به سراغم بییایدمراپیش پدرم دفن کنیدیا

برادرم...دلم برایت تنگ میشود بانو دلم برای چشمهایت تنگ میشود بانو

سرداب مرگ جوانیم را به غباری فراموش شدنی میسپارد.

مهم نیست باشم یانباشم سرهمگیتان به سلامت .هنوز چهل سالگی

راتجربه نکردم !راستش رابخواهی بالبخندوصیت میکنم.خداروشکر

آسمانی دررخ باران...
ما را در سایت آسمانی دررخ باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0setaerehd بازدید : 132 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 4:41